جدول جو
جدول جو

معنی پرچم کش - جستجوی لغت در جدول جو

پرچم کش
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردم کش
تصویر مردم کش
آدم کش، قاتل، خون ریز
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ کَ)
کفچه نول
لغت نامه دهخدا
(خِ)
کشندۀ مردم. آدمکش. قاتل. جلاد. میرغضب:
ز پرده به گیسو بریدش کشان
گرفتار در دست مردم کشان.
فردوسی.
ز نیکی جدا مانده ام زین نشان
گرفتار در دست مردم کشان.
فردوسی.
همی بود گرسیوز بد نشان
ز بیهودگی یار مردم کشان.
فردوسی.
ز مردم کشی ترس باشد بسی
زمردم خوری چون نترسد کسی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کرم کشنده. کشندۀ کرم. قاتل الدود. قاتل الدیدان. هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ دَ / دِ)
نویسنده و محرر. (آنندراج). نشان کننده حروف و علامات و رسم کننده خطوط. (ناظم الاطباء) :
بسوی کاتب اعمال بانگ برزد و گفت
که ای رقم کش کردار خوب و زشت عباد.
عرفی شیرازی (از آنندراج).
رجوع به ترکیب رقم طراز و رقم کار ذیل رقم شود، محوکننده و حک کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنکه افراد آدمی را بکشد جلاد میرغضب: ز پرده بگیسو بریدش کشان بر روز بانان و مردم کشان. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچ کش
تصویر پیچ کش
وسیله ای که با آن میخ و پیچها را بر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر کش
تصویر پر کش
بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
فردی که چیزی را تصفیه و یا تمیز کند
فرهنگ گویش مازندرانی
گذشته ی نزدیک، پریروزها
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای برای لای روبی کف حمام های قدیمی و خزانه ای، در
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در کوهستان کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای برای هموار کردن شالی زار بعد از شخم زدن و به آب بستن
فرهنگ گویش مازندرانی